سمینار سینمای پس از انقلاب بیش از هرچیز به مناقشات روی داده پس از سخنرانی شهید سید مرتضی آوینی با عنوان «سینما، مخاطب» مشهور است. سخن گفتن از بحثی که میان شهید آوینی و حضار درگرفته است شاید اکنون از همیشه دشوار تر باشد.
اکنون بسیاری از شهید سید مرتضی آوینی سخن می گویند و او را به هر نحو ممکن تفسیر میکنند. شهید آوینی اما در کتاب هایش زنده است و خوشبختانه میتوان به متنهایش مراجعه کرد و او را خواند. با این وجود عجیب است که از او این همه تفسیرهای متفاوت و گاه متناقض وجود دارد. اهمیت این جلسه در این است که درگیری شهید با «فانتزی» یک بار در مواجه مستقیم با روشنفکران ایرانی علنی میشود. صحنهای که به وجود میآید همچنان زنده و منطبق با امروز است. حاضرین در جلسه که به شهید آوینی میتازند، میخواهند سینما را تجربه کنند. آنها سینما را هنر میدانند. اما آوینی تذکر به واقعیت میدهد. تذکر به اینکه سینما باید برای مردم باشد و سینمای بیمخاطب زنده نیست. او علیه فانتزی میایستد و در متن سخنرانیاش با مثالهای متعدد توضیح داده که چگونه سینمای بیمخاطب توهمی کودکانه و بی نصیب از واقعیت است. این سینما نمیتواند موثر، و در نتیجه سیاسی باشد. شهید مدام تذکر می دهد که دارد درباره مدیریت سینما-سیاستگذاری سینما- حرف میزند و حاضرین مدام حرف او را نادیده میگیرند. آنها کودکانه او را مورد عتاب قرار میدهند که هویت انسانی، عاطفی و هنری ما را نادیده انگاشتهای. این مناقشه میان هنر و سیاست هنوز زنده است. شهید سید مرتضی آوینی در این جلسه به مواجهه با فانتزی هنری رفته است. فانتزی روشنفکری ایرانی یعنی با مخاطب واقعی که در کوچه و خیابان حاضر است، درگیر نشوی. شاید این فانتزی تا همیشه دامن روشنفکر ایرانی گرفته باشد. شاید او هرگز نفهمد زندگی آنجا در خیابان میان مردم است که زنده است و نفس میکشد.