مرکز گفتمان انقلاب اسلامی

مرکز گفتمان انقلاب اسلامی

مرکز گفتمان سازمان بسیج دانشجویی از سـال 1395 به منظور بسط گفتمان انقلاب اسـلامی و خـرده گـفـتـمـان‌هـای ذیـل آن شـروع بـه فعالیت نموده است. این وبلاگ به صورت موقت انـتـشـار دهنده محصولات مرکز گفتمان و سایر محتواهای مرتبط با گفتمان انقلاب اسلامی می‌باشد. برای سـفـارش محتوای مورد نـیـازتان در دانـشـگاه به قسمت "تماس با مرکز گفتمان" مراجعه نمایید.

طبقه بندی موضوعی

آنچه که در ادامه آمده است مصاحبه نشریه عصر اندیشه با دکتر جوزف نای اندیشمندن آمریکایی، مبدع مفهوم «قدرت نرم»، است.

این مصاحبه در آبان 1394 منتشر گردیده است و قطعا برخی از موارد بیان شده در آن مربوط به وقایع همان دوران است اما جدای از این، نکات ارزشمند دیگری در این مصاحبه مطرح گردیده که بازخوانی آن خالی از لطف نیست:

- ربع قرن از فروپاشی دیوار برلین در نوامبر 1989 می‌گذرد. بسیاری از تحلیلگران مسائل استراتژیک معتقدند که ایالات متحده همچنان از الگوی فروپاشی کمونیسم در بلوک شرق برای رویارویی با ایران استفاده می‌کند. جنابعالی نیز سال 2004 در فصل سوم کتاب «قدرت نرم» به تجربه آمریکا و نیز طراحی «طرح مارشال» برای تضعیف مولفه های‌قدرت نرم شوروی اشاره کردید. آیا همچنان می‌توان با اقتباس از همان الگوی جنگ سرد، قدرت نرم ایران را نیز تضعیف کرد؟

- معتقد نیستم که موقعیت امروز ایران شبیه دوران جنگ سرد باشد. فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی و اتحاد شوروی به دلیل تناقضات اقتصادی درونی خود کمونیسم رقم خورد. طرح مارشال، 40 سال قبل  از آن اجرا شد و هدف آن نیز کمک به بازیابی اقتصادی اروپای غربی از خرابی های جنگ جهانی دوم بود. اتحاد جماهیر شوروی بعد از آن قدرت نرم خود را از دست داد که به مجارستان و چکسلواکی حمله کرد. اگر در این تجربه درسی برای ایران باشد، آن درس این است که ایران باید بازارها و جامعه خود را آزاد کرده و از مداخله در کشورهای همسایه حذر کند.

- ماهیت و ذات قدرت نرم ایران به عنوان یک کشور شیعه با ماهیت قدرت نرم شوروی سابق به عنوان حکومت کمونیستی تعارض دارد. برخی از منتقدان استراتژی قدرت نرم امریکا معتقدند که ایالات متحده این تفاوت فلسفی و اساسی میان این دو ایدئولوژی را نادیده می‌گیرد و به تکرار استراتژی خود در دوران جنگ سرد می پردازد.

- درست است اما به یاد داشته باشید که تشیع در اقلیت است و ایران باید در خصوص مداخله گری در منازعات فرقه ای بسیار محتاط باشد. البته من{سیاست های کنونی امریکا} را تکرار استراتژی جنگ سرد نمی‌دانم. رئیس جمهور اوباما از همان ابتدای دوران ریاست جمهوری خود، آمادگی خود برای گفت و گو را اعلام کرد، اما ایران در ابتدا تمایلی به ورود به چنین گفت و گویی نداشت.

- گرچه شوروی در برابر غرب شکست خورد و کمونیسم فروپاشید، اما این کشور در معادلات جهانی به خدمت غرب در نیامد و اکنون با امریکا هماوردی می‌کند. شاید بتوان گفت شوروی از آنِ امریکا نشد. با این تحلیل موافقید؟ آیا فکر نمی‌کنید که در فرض عقب نشینی جمهوری اسلامی از آرمان های انقلابی خود، در نهایت این کشور نیز مثل شوروی از آن ایالات متحده نشود و پس از آن هم به طرق دیگر با امریکا هماوردی و رقابت کند؟

- نظام سرمایه داری درون روسیه به دلیل فساد {درونی این کشور} منحرف شد. همان طور که در کتابم«آیا قرن امریکا تمام شده است؟» نشان دادم، روسیه به شدت به یک محصول وابسته است و دو سوم صادرات آن را انرژی تشکیل می‌دهد. این کشور همچنین از لحاظ جمعیتی نیز با یک روند کاهشی مواجه شده است. این شرایط {برای روسیه} خوب نیست، زیرا قدرت های رو به افول اغلب، ریسک های بزرگتری انجام می‌دهند. مثل اقدام پوتین در حمله به اوکراین و مداخله در سوریه. من نمی‌دانم که آینده ایران چگونه خواهد بود، اما یک اشتباه است که بخواهد از مدل روسیه پیروی کند.

- «ریچارد نیکسون» رئیس جمهور پیشین امریکا در کتاب خاطرات خود، مذاکرات هسته ای امریکا با شوروی سابق را «پیروزی بدون جنگ» لقب داده است. آنچه که نیکسون به آن شاره می‌کند و بعد از آن نیز ریگان به همان راه رفت، حمایت از سلسله اقدامات غیرنظامی ای بود که به «فروپاشی از درون» یک کشور می‌انجامد و در تاریخ شوروی همین راه طی شد. پریزیدنت اوباما نیز دست کم دوبار در سخنرانی هایش «یک بار پس از تفاهم لوزان و یک بار هم بعد از تفاهم وین» به همین نکته اشاره کرد و گفت: من به نحوی غریزی استراتژی ای را که پریزدنت نیکسون و ریگان در دوران جنگ سرد علیه شوروی و چین داشتند را درک می‌کنم. به نظر می‌رسد اوباما نیز مانند پیشینیان خود همچنان همان الگوی جنگ سرد با شوروی را در ذهن دارد. با این حساب، آیا فکر می‌کنید امریکا به دنبال«مهار» ایران است؟ آیا اوباما سناریوی جنگ سرد را تکرار می‌کند؟

- همان طور که پیش تر گفتم، معتقد نیستم که اوباما، استراتژی جنگ سرد را دنبال می‌کند. دیدگاه شخصی من این است که خاورمیانه طی ده ها سال شاهد مجموعه ای از انقلاب ها بوده است که عمده آن ها در مناطق سنی به وقوع پیوستند که خارجی ها، از جمله ایالات متحده ظرفیت چندانی برای کنترل آن ندارند. با این وصف، مهار گسترش داعش و جانشینان آن، منطقی به نظر می‌رسد. اما مداخلات در مقیاس بزرگتر، مثل جنگ عراق، بی معنا و غیر منطقی است. اینکه جایگاه ایران در ایرن شرایط چگونه خواهد بود، بستگی به رفتار این کشور دارد.

- به نظر شما آیا این توافق هسته ای به افزایش حضور امریکا در خاورمیانه می انجامد و از هژمونی ایران خواهد کاست؟

- فکر نمی‌کنم که توافق هسته ای موجب افزایش حضور امریکا شود و لزوماً، تاثیرگذاری و نفوذ ایران را نیز کاهش نخواهد داد. بخش عمده این ها به چگونگی رفتار خود ایران بستگی دارد.

- گویا شما فکر می کنید برنامه امریکا برای افزایش قدرت نرم و هوشمند خود در ایران می‌تواند به امریکا ستیزی پایان دهد و سیاست هاو سنت های این کشور را برای اکثریت ایرانیان مقبول و مشروع کند؟

- به طور کلی، افزایش تماس ها می‌تواند موجب کاهش کلیشه های خصومت میان کشورها شود. امیدوارم این بار نیز همین مساله میان ایران و ایالات متحده اتفاق بیافتد. قدرت نرم می تواند یک بازی با حاصل جمع مثبت باشد که هر دو طرف از آن سود ببرند.

- اما شما در حالی امیدوار به افزایش قدرت نرم امریکا در جهان هستید که اخیراً در مطلبی برای «نشنال اینترست» یکی از چالش های واقعی ایالات متحده را «رشد و ظهور دیگری» دانسته اید. برخی نویسندگان مانند«فرید زکریا» در آثار خود از جمله کتاب«جهان پسا امریکایی» به همین چالش اشاره دارند. همچنین فیلسوفانی هستند که گمان می‌کنند دوران ابرقدرتی امریکا به پایان خواهد رسید. برای نمونه از «ریچارد رورتی» می‌توان نام برد که سال 2005 در مجله «دیسنت» نوشت: «قرن امریکا تمام شد و غرب دیگر از این فراتر نخواهد رفت.... زندگی روحی و معنوی غربی های سکولار بر محور امید به تحقق آرمان های عصر روشنگری شکل گرفته بود. حال آن که امید به تدریج از میان می‌رود، زندگی غربی ها نیز کوچکتر و حقیرتر می‌شود.» با این تحلیل ها آیا گمان می‌کنید امریکا بر چالش افول قدرت و هژمونی خود غلبه خواهد کرد؟ یا چشم انداز روشنی از آینده این چالش هنوز در دسترس نیست؟

- آمریکایی‌ها از قرن پیش و از همان اولین روزهای بنیانگذاری امریکا نگران افول خود بوده اند. در نیم قرن گذشته، چند چرخه افول به وقوع پیوسته است. این ها بیش از آنکه بیانگر موقعیت قدرت نسبی کشورها باشند، نشان دهنده روانشناسی امریکاست.  در کتاب اخیرم توضیح داده ام که چرا معتقدم قرن امریکایی پایان نیافته است. همزمان، بروز چالش های فراملی مثل تغییرات آب و هوایی، سایبر تروریسم، ثبات مالی بین المللی، همکاری میان کشورها را ضروری کرده است. با این شرایط، رشد دیگران و همچنین بروز چالش های جدید فراملی، همکاری امریکا با دیگران را ضروری ساخته است. دیگر امپریالیسم یا هژمونی امریکایی وجود نخواهد داشت، اما همچنان نیاز خواهد بود تا ایالات متحده به عنوان بزرگترین کشور، رهبریِ سازمان دهی کالای عمومی جهانی را به عهده بگیرد.

- روز چهارشنبه 25 شهریور 1394 رهبر جمهوری اسلامی در یک سخنرانی مهم تصریح کرد: «نفوذ فرهنگی و سیاسی از نفوذ امنیتی و نظامی خطرناک تر است»؛ شما نیز در کتاب قدرت نرم، فرهنگ را یکی از ارکان اصلی این قدرت می دانید و هم به فرهنگ آموزش عالی امریکا و هم به فرهنگ عامه امریکا اشاره می‌کنید. قدرت فرهنگی ای که می‌تواند یک سیستم را از داخل دچار فرسایش کند. در عین حال رهبری جمهوری اسلامی همواره درباره تهاجم فرهنگی هشدار داده و در پی این هشدارها جنبش های متعددی شکل گرفته تا بتواند از فرهنگ ایرانی و اسلامی در مقابل نفوذ فرهنگی غرب صیانت کند. آیا در معادلات خود، شانسی را برای غلبه فرهنگ اسلامی بر فرهنگ امریکایی و غربی قائل هستید؟ یعنی این احتمال را دیده اید که ممکن است در این بازی نرم نتیجه چیزی متفاوت از دوران جنگ سرد باشد و اسلام مانند کمونیسم در برابر غرب شکست نخورد، بلکه نتیجه برعکس شود؟

- کشورها در طی زمان تکامل می‌یابند، من هیچ ایده ای ندارم که ایران در آینده چه انتخاب هایی می‌کند، اما گمان می‌کنم که بیشتر تحولات اینده این کشور، از داخل ایران رقم می‌خورند و تعیین می‌شوند.

منبع: نشریه عصر اندیشه، شماره نهم، آبان 1394، صفحه‌ی 50 و 51

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی