«ترس بزرگ» برای «تسلیم بزرگ»
تحلیلی بر بازداشت سعد حریری به قلم دکتر سعدالله زارعی
متهم کردن «سعد حریری» به اختلاس و سپس بازداشت او در ریاض به این عنوان که او «شهروند سعودی» است، هیچ کس از موافقان و مخالفان رژیم عربستان را قانع نکرد چه اینکه نه مبارزه با فساد و نه بازداشت یک نخست وزیر لبنانی در عربستان یک موضوع توجیه پذیر به حساب نیامد. همه می دانند که دست هایی که امروز قدرت پادشاهی را در اختیار گرفته اند از دست هایی که به اتهام فساد - ظاهراً یا واقعاً - بسته شده اند، آلوده تر می باشند و خاندان حریری در لبنان بیش از آن به دربار سعود وابسته هستند که حکام ریاض قادر به چشم پوشی از آن باشند. پس حریری نه به دلیل فساد مالی و نه به دلیل اینکه شهروند توأمان سعودی و لبنان است بازداشت شده است. توقیف حریری در ریاض دقیقاً با بیانیه ای که در روز 13 آبان به عنوان نخست وزیر در ریاض قرائت کرد، ارتباط مستقیم دارد و هر چیز دیگری که گفته شود، درست نیست.
در واقع وارد کردن شوک سیاسی به لبنان از سوی سعودی ارتباط تنگاتنگی دارد با وارد کردن شوک نظامی رژیم اسرائیل به لبنان. کما اینکه سخنان تهدیدآمیزی که آمریکا علیه ایران بیان می کنند، ارتباط تنگاتنگی با ادعای ایرانی بودن موشکی که به یک موقعیت نظامی در ریاض، حمایت کرد، از سوی سعودی ها دارد.
در واقع همه این ها که در عنوان «تهدید بزرگ» نظامی - امنیتی تبلیغ می شود از نظر محتوا با نظریه مشترک اروپایی - ایرانی ارتباط تنگاتنگی دارد و از نظر زمان با پایان یافتن پروژه تروریزم منطقه ای و پیروزی های بزرگ جبهه مقاومت در پرونده های نظامی، امنیتی، سیاسی عراق، سوریه، لبنان، کردستان عراق و یمن ارتباط ویژه دارد و در واقع به طور کامل در خدمت آن است.
به این نظریه آمریکایی ها توجه کنیم؛ «مذاکراتی به نتیجه می رسد که «ترسی بزرگ» آن را به اندازه کافی پشتیبانی کرده باشد» و به این نکته رهبری که اخیراً فرمود توجه کنیم «دشمنان قرار نیست علیه ایران جنگ نظامی راه بیاندازند اما خطر آنچه علیه ما طراحی کرده اند، از جنگ نظامی کمتر نیست». فی الواقع مسأله اصلی برای آمریکا جنگ یا مذاکره نیست مهم برای آنان رسیدن به نتیجه است. این نتیجه به خصوص در مکان ها و زمان هایی که با جنگ به دست نمی آید و تجربه آنان با موفقیت توأم نشده است، در حوزه سیاسی و مذاکره تعیّن می یابد به این معنا که قدرتی که در جنگ شکست نخورده وادار به شرکت در مذاکراتی می شود که نتیجه آن دادن «امتیازات بزرگ» است البته هم دشمن و هم نیرویی که در این فرایند پای میز رفته اند ترجیح می دهند نام آن را «توافق» بگذارند تا هم اعتبار بیشتری داشته باشد و هم راه برای ادامه چنین روندی باز بماند.
آقای مکرون رئیس جمهور فرانسه که گفته می شود در ماه های آینده به تهران می آید و بعضی از نیروهای داخلی سعی می کنند آن را «دستاوردی بزرگ» جا بزنند، راهی عربستان سعودی است. او که آشکارا به نمایندگی از فرانسه، انگلیس و آلمان به ریاض می رود و به تهران خواهد آمد، می گوید تسلیحات ایرانی یک خطر مهم منطقه ای و جهانی است و ما برای آنکه ایران را پای میز مذاکره بیاوریم به اعمال انواعی از تحریم ها نیاز داریم از این طرف ماجرا یک جریان داخلی از یک سو تبلیغات تهدید نمای نظامی غربی - عربی را خیلی جدی معرفی می کنند و از سوی دیگر می گوید راه برون رفت ما از این تهدیدات حرکت در داخل شکاف اروپا و آمریکاست. اینها در تبلیغات وانمود می کنند که از آنجا که اروپا برخلاف آمریکا که روی اقتدار نظامی خود حساس است، روی «هنجارهای» خود مثل پایبندی به توافق و رسیدن به راه حل از طریق مذاکره، حساس است، ما باید با اروپا وارد گفت وگو و سپس مذاکره و سپس توافق شویم و از این طریق اروپا را در مقابل آمریکا و دولت هایی نظیر عربستان و رژیم اسرائیل قرار دهیم.
آنچه این روزها در جریان است بخش اول ماجرا یعنی «ایجاد ترس بزرگ» است که این ایجاد ترس بزرگ اولاً از طریق شکستن هنجارهای مورد احترام در سطح بین الملل صورت می گیرد و برای آنکه نشان داده شود هیچ مانعی بر سر راه «قدرت تهدیدگر» وجود ندارد. بازداشت حریری که حتماً واقعیت ندارد و باید نام آن را «بازداشتن» گذاشت یعنی بازداشتی شکلی، در این راستا صورت می گیرد. کما اینکه فراخوان بلافاصله شهروندان کویت، بحرین و امارات مبنی بر ترک فوری لبنان با هدف باورپذیری تهدیدی که به تصویر کشیده می شود، صورت گرفته است.
دقیقاً به همین دلیل همزمان با تبلیغات ترس آور غربی - عربی علیه ایران، افراد خاص و جریاناتی با بهره گیری از انواعی از امکانات، وانمود کرده اند که تهدیدی بزرگ شکل گرفته و جنگی بزرگ منطقه را تهدید می کند و تنها راه باقی مانده این است که ایران سکان سیاست منطقه ای خود را از «قاسم سلیمان» بگیرد و به محمدجواد ظریف بسپرد!
بازداشتن حریری از سفر به لبنان و واداشتن به استعفا در واقع برای آن است که لبنانی ها وضع خود را به شدت خطرناک ارزیابی کرده و به حزب الله فشار بیاورند که برای در امان ماندن لبنان از جنگی ویرانگر از سوریه خارج شود، این یعنی لبنان گروگان جبهه آمریکایی سعودی برای خارج کردن سوریه از جبهه مقاومت و یا ملتزم کردن سوریه به حفظ بقا و امنیت رژیم صهیونیستی است و البته اگر به انتهای این ماجرا نگاه بیندازیم تهدیدپذیر شدن مجدد لبنان در مقابل اسرائیل هم هست چرا که امنیتی که در فاصله سال های 2006 تاکنون این کشور را دربرگرفته به وجود «حزب الله مقتدر» وابسته بوده است.
در این میان هر اتفاقی که در این منطقه طی روزها و هفته ها و چند ماه آینده می افتد همه در واقع برای شکل دهی به بخش اول ماجرا است یعنی تردید ترس بزرگ برای رسیدن به موفقیت های شگرف منطقه ای در میز مذاکرات با ایران و شکل دهی به تحمیلی که نام آن به دروغ «توافق بزرگ» خواهد بود. این خط البته به نتیجه نمی رسد چرا که ما اینک صاحب تجربه بزرگی هستیم ولی این را بدانیم که عدم تحقق بخش دوم یعنی planb منوط به عدم موفقیت دشمنان مقاومت در بخش اول است به عبارت دیگر این را بدانیم که اگر دشمنان در بخش اول یعنی باورپذیر کردن تهدید نظامی و شکل دهی به «ترس بزرگ» موفق شدند، قطعاً در بخش دوم موفق خواهند شد و بهتر است بگوییم این موفقیت بزرگ را پیش از امضای طرف ایرانی پای تحمیل به دست آورده اند. ما الان واقعاً در یک پیچ تاریخی قرار گرفته ایم، حفظ قدرت و موقعیتی که برای هر جزء کوچک آن سال ها وقت صرف کرده و شهدای بزرگی را تقدیم کرده ایم یا تسلیم هر آنچه که داریم و با آن صاحب آوازه شده ایم و مباد که بعد از عزت ذلیل شویم.